جدول جو
جدول جو

معنی ناخوش کردار - جستجوی لغت در جدول جو

ناخوش کردار
(خَشْ / خُشْ کِ)
بدکردار. بدعمل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَوشْ / خُشْ)
کریه المنظر. بدصورت. که روئی خوش ندارد. صاحب منتهی الارب آرد: قفدر، زشت پیکر ناخوش دیدار
لغت نامه دهخدا
(صَ / صِ قَ کَ دَ)
ناگوار ساختن. تباه کردن:
بکوشد ز بهر درم پنج و شش
که ناخوش کند بر دلش روز خوش.
فردوسی.
مگر سیستان را پر آتش کنیم
بر ایشان شب و روز ناخوش کنیم.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ کِ)
خوش عمل. خوب کردار. خوب رفتار. با عمل خوش. خوش رفتار. مقابل بدکردار
لغت نامه دهخدا
(دَ بَ)
در تداول، که بیماردار است. که بیمارداری می کند. که پرستاری بیماری بعهدۀ اوست
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناخوش دیدار
تصویر ناخوش دیدار
بدصورت زشت روی
فرهنگ لغت هوشیار
تباه کردن ناگوارساختن: بکوشد زبهر درم پنج و شش که ناخوش کند بر دلش روز خوش. (شا) مقابل خوش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخوش دار
تصویر ناخوش دار
آنکه بیمارداراست کسی که پرستاری بیماری را بعهده دارد
فرهنگ لغت هوشیار
ناخشنود کردن، ناراضی کردن، ناراحت کردن
دیکشنری اردو به فارسی